-
این پست عنوان ندارد. هرکی با هر اسمی دلش خواست صداش کنه
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 23:50
حالم از هم دنیا گرفته است بیشتر از خودم دلم می خواد زار زار گریه کنم و سرم و به یه دیوار بکوبم بی هیچ دلیلی کاشکی این کودک بزدل درون من شهامت انداختن حلقه دار به گردنم راداشت من دلم گریه می خواد من دلم گریه می خواد..
-
شهزاده رویا(3) قسمت آخر
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 23:13
.... اینطوری بود که من و بدری اجازه دیدن هم و از دست دادیم ولی آتشی که از فکر علی در در روح و جانم روشن شده بود چیزی نبود که بتونم به این آسونی ازش بگذرم ، اون روزا من مدرسه ملی می رفتم ، مدرسه ملی همین مدرسه های غیر انتفاعی امروزه برای همین هم مدرسه من و بدری 1 خیابون از هم فاصله داشت ولی اغلب روزها بعد از تمام شدن...
-
شهزاده رویا(۲)
دوشنبه 10 مردادماه سال 1390 09:30
....... انباری بزرگ و قدیمی جمع شدنی نبود، کلی از وسایلی که کاملا بیمصرف شده بودن و بیرون آورده بودیم، یه بقچه گلدوزی شده پر از لباس، ۲ تاچراغ گرد سوز، یه کرسی بزرگ، کلی کتاب و پوستر از سوپر استارهای دهه ۴۰، یک جعبه بزرگ از فانوسهای استوانهای با شیشههای رنگی که بعضی از اونا یا فیتیله نداشتند یا شیشه هاشون ترک...
-
شهزاده رویا (۱)
شنبه 8 مردادماه سال 1390 11:43
قصه ؛شهزاده رویا ؛ را برا اساس واقعیتی از زندگی یکی از بهترین دوستان دوران زندگیم نوشتم دوست عزیز آقای امید صیادی هم زحمت کشیدند و برای تصحیح داستان وقت گذاشتند. تا جایی که فرصتم اجازه می داد بخش تصحیح نگارشی که آقای صیادی زحمتش و کشیده بودند در روایت داستان درست کردم از نظر اساتیدی که داستان و خوندن و تعهدی که برای...
-
اسباب کشی
دوشنبه 3 مردادماه سال 1390 15:40
اگه بخوام سختترین کارهایی رو که برام وجود داره لیست بندی کنم به چند دلیل حتما اسباب کشی کردن جزو کاراییه که جزو شماره ۱ این لیست خواهد بود اولین دلیلش وابستگی و دل کندنه که برای من همیشه جزو سختترین کارها بوده، هممون حداقل یک بار هم که شده طعم تلخ دل بریدن و احساس کردیم و لی به این مساله هم معتقدم که همه دل...