شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

صدای مرموز

صدای یه فریاد میاد

نمی دونم حتی چی میگه

آخه صداش خیلی بلنده فقط صدای فریادیه که زیاد عصبانیه

کاش وحشت زده بود لااقل می شد با یه لیوان آب قتد حالشو بهتر کرد

ولی یه نفر و که اینقدر ماهرانه جیغ میکشه چطور میشه آروم کرد؟

ولی اونی که فریاد می زنه از صداش معلومه حسابی تخسه

احتمالا هم کتک  زیاد خورده هم دلش پره

اوه.. شایدم تو چاله ای چاهی افتاده باشه از درد فریاد می زنه

دستمو که رو گوشام می ذارم

از این اتاق به اون اتاق هم میرم افاقه نمی کنه

داره دیوووووونم می کنه

هرچی که هست این صدای درون منه که داره جیغ می زنه و

نمی خواد کوتاه هم بیاد

هبوط سیب

چیزی در من متولد می شود

مثل  سرک کشیدن آفتاب از پشت کوههای دماوند در صبح سرد زمستان در تصویر مواج پیش رویم

گونه هایم را به شیشه سرد اتوبوس چسبانده ام

در من دخترکی دماغش را به شیشه چسبانده و دویدن درختان سیب کنار جاده را تماشا می کند

من در تلاشم تا قصه هبوطم را در قوانین نیوتن حلاجی کنم

و دخترک خاطره جویدن سیب را در خاطرش مزه می کند