شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

بشنو از نی..


با توام

به من نگاه کن

من آفریده ای در گوشه سیاره ای به کوچکی زمینم

صدایم را می شنوی؟

من از دورترین نقطه عطف حیات، از دورترین لحظه برخورد اعتقاد و یقین با تو حرف می زنم

خوب گوش کن ، خوب ببین

شاید مرا به یاد بیاوری

می دانم

شاید

من هنوز هم من همان آفریده صبور رانده شده که تاب دیدنش را در آسمانت نداشتی باشم

و تو همان خدای خشمگین روز ازل

ولی بدان و باور کن

که من تا آن سوی نهایت از تو شاکی ام

در مرام خدا بودنت آیا برای شکایت از خودت هم قاضی بی نیازی آفریده ای؟

یا اصلا کدام راه، کدام سوال، کدام جواب،مجازات سرپیچی از قانون توست؟

با توام

به من نگاه کن

میلیونها سال، تبعید میلیاردها انسان بر زمین ،هنوز تاوان گاز زدن به یک سیب را پس نداده است؟

به من بگو

برای ارضای کدامین حس انتقامت هنوز در این سیاره آدم و حوا می آفرینی؟



پی نوشت:

به امید روزهایی روشن برای تمام بچه های ms

9 خرداد سالروز جهانی ms

ریشه هایم سخت در زمین گرفتار است


هنوز برای رفتنم فکری نکرده ام،

سالهاست که دیگر "ماندن" و "رفتنی" مرا به اندیشیدین وا نمی دارد.

اصلا اندیشه ای نیست تا برای به چالش کشیدن

این بازیهای اغوا گرانه، بی تابم کند.

 

اندیشه هایم میان سفر فصلها،

 میان رطوبت تابستانی زادگاهم ،

به شاخه "سروهای خمره آبی"با بی تفاوتی نامفهومی تاب می خورند.

و من  هر روز چون استادی سختگیر،

 درس تحمل و بردباری را به خودم مشق می دهم.

 

صرف فعل "عادت کردن" در این مدرسه ،

 جرمی نابخشودنی است.

 

بی آنکه بدانم تا کجای این خاک مرطوب "بودن "

ریشه دوانیده ام، تلاش می کنم دویدنم را به یادآورم.

 

"داروگ" ها پشت سرم نفیر تمسخر می کشند

بی آنکه بدانند چگونه از ریشه های  غرق شده در این نمناکی،

 سردم است، 

یا از غبار کدامین بی حوصلگی زمین، برای آفرینشم،

 مسلولم.