شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

ریشه هایم سخت در زمین گرفتار است


هنوز برای رفتنم فکری نکرده ام،

سالهاست که دیگر "ماندن" و "رفتنی" مرا به اندیشیدین وا نمی دارد.

اصلا اندیشه ای نیست تا برای به چالش کشیدن

این بازیهای اغوا گرانه، بی تابم کند.

 

اندیشه هایم میان سفر فصلها،

 میان رطوبت تابستانی زادگاهم ،

به شاخه "سروهای خمره آبی"با بی تفاوتی نامفهومی تاب می خورند.

و من  هر روز چون استادی سختگیر،

 درس تحمل و بردباری را به خودم مشق می دهم.

 

صرف فعل "عادت کردن" در این مدرسه ،

 جرمی نابخشودنی است.

 

بی آنکه بدانم تا کجای این خاک مرطوب "بودن "

ریشه دوانیده ام، تلاش می کنم دویدنم را به یادآورم.

 

"داروگ" ها پشت سرم نفیر تمسخر می کشند

بی آنکه بدانند چگونه از ریشه های  غرق شده در این نمناکی،

 سردم است، 

یا از غبار کدامین بی حوصلگی زمین، برای آفرینشم،

 مسلولم.

نظرات 21 + ارسال نظر
محمد رضا کاوه یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:32 ب.ظ http://chalmachalow.blogsky.com/

متن خوشکلی بود
منم وبلاگ زدم آآ

کرانه یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:25 ب.ظ http://www.bikaraanemehr.blogsky.com

ببین سلام
من آدم کم هوشی نیستم
ولی خوندن و درک مطلب نوشتت برام سخت بود
الکی عادت ندارم فقط بگم خیلی قشنگ بود واقعا برایم سخت بود

کرانه یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:26 ب.ظ http://www.bikaraanemehr.blogsky.com

دوست دارم که لینک وبلاگ هم بشیم اگه دوست داشتی خبرم کن

جزیره یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:51 ب.ظ

سلام
این نوشته ی خودت بود میثا؟
فوق العاده بود
تا حدیکه الان دوس دارم بارها بخونمش .

صرف فعل "عادت کردن" در این مدرسه ،

جرمی نابخشودنی است.
=========================

هنوز برای رفتنم فکری نکرده ام،


سالهاست که دیگر "ماندن" و "رفتنی" مرا به اندیشیدین وا نمی دارد.

اصلا اندیشه ای نیست تا برای به چالش کشیدن

این بازیهای اغوا گرانه، بی تابم کند.
===========================
ولی خیلی غم انگیز بود میثا، در عین فوق العاده بودن غم داشت، البته غمش به دل من که نشست

جزیره یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:52 ب.ظ

بی آنکه بدانم تا کجای این خاک مرطوب "بودن "

ریشه دوانیده ام، تلاش می کنم دویدنم را به یادآورم.


خصوصی

جزیره عزیزم
بی نهایت از لطفت سپاسگزارم. نظر خصوصیت و هم خوندم باز هم لطف سرشارت بود که شادم کرد
نمی دونم این روزا این چه حس مشترک یاس آوریه که اکثرمون و دچار کرده
باز هم ممنونم

دل آرام یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:18 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

این قسمت ؛ "صرف فعل "عادت کردن" در این مدرسه ،

جرمی نابخشودنی است." یعنی که تو شاگرد زرنگ کلاس بودی و هستی که دچار عادت نشدی .

بی حوصلگی ... شاید باید گفت این اول سالی زود برای این حرفا الان باید پر شور بود از یک شروع تازه ، اما شاید هم این از خصوصیات بهار باشه و بعد چند وقت حوصله ات باز برگرده .

مازیار یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:07 ب.ظ http://iso1364.blogfa.com

همیشه وقتی میری تواین فاز خیلی تخت گاز میری ولی برعکس زمانی که شادی مثل یه لاکپشتی میری که انگار اصلا هیچوقت نمیره.
بیا ... بیا بیرون ازین فاز همه چهره ای که ازت میشناسن یه چهره ایه که همیشه حتی علکی ولی خندونه بجز عده معدودی که میدونن اون توی توی قلبت چه خبره....
ریشه میره و میره تا به آب برسه تا اروم بگیره پس توام برو تا به آب برسی...
بعده مدتها چیزی نوشتی که دیگه نتونستم چیزی نگم...

مریم نگار (مامانگار) دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:14 ق.ظ

اندیشه هایم میان سفر فصلها،
میان رطوبت تابستانی زادگاهم ،
به شاخه "سروهای خمره آبی"با بی تفاوتی نامفهومی تاب می خورند.
و من هر روز چون استادی سختگیر،
درس تحمل و بردباری را به خودم مشق می دهم.

مرسی میثا.....قلمت عالیه...
ریشه ات سبز و محکم...دویدنت مدام...و دلت همیشه گرم نازنین...
...سردی و بی حوصلگی دورت باد عزیزم..

آرزوبانو دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:28 ب.ظ http://anahita718.persianblog.ir

کاتیا دوشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:52 ب.ظ

به نظر ِ من رفتن ، همیشه فعل ِ بهتریه...
وقتی می ری دیگه حسرت ِ مهمی نداری.
ولی اگر بمونی ، همیشه کاش ِ اون ّ رفتن باهاته.

فکر کنم سر ِ آدم به سنگ بخوره ، خیلی بهتر از یک عمر حسرت و ای کاش داشتنه...

*البته اینجور متن ها طوریه که هر کسی به فراخور ِ حالش چیزیو که مناسب ِ خودشه برداشت میکنه ، نه اون چیزیو که مد ِ نظر ِ نویسنده ممکنه بوده باشه.

عاطفه چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:49 ق.ظ http://hayatedustan.blogsky.com/

عاااااااااااااااالیه قلمت عزیزم:*

عاطفه چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:50 ق.ظ http://hayatedustan.blogsky.com/

صرف فعل "عادت کردن" در این مدرسه ،

جرمی نابخشودنی است.

قطره پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:48 ب.ظ http://bidarkhab.persianblog.ir

ریشه ها که محکمتر میشه رفتن سخت تر و عادت کردن روا تر میشه !

بهنام پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:01 ب.ظ http://harfehesabi.blogsky.com/

سلااااام میثا جان
خوبی آبجی؟
خب من الان بازم کامنت بذارم که تو جواب ندی؟
باز کامنت بذارم تحویل نگیری؟
هی ی ی ی ی ی ی روزگااااار... یه زمانی مردم تحویلمون میگرفتن! کجا رفتن اون روزا؟!

گلادیاتور شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:25 ق.ظ http://ghoolghool.blogfa.com

چقدر دنیا کوچیک است!
قد خاطراتت...

تیراژه یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:30 ق.ظ

"تویی بهانه ی آن ابر ها که میگریند"..
میثا..میثای نازنینم که شازده کوچولوی بیست ساله میپنداشتمت و حالا چقدر سنگین و سرد مینویسی..
به قدر تمام برف دانه های پاک زمستانی سردی ات را دوست دارم
به قدر تمام سنگ های زمخت کوهستان سنگینی ات را..
نمیدانم این درد واژه ها از کدام بیشه ی کهنسال سرک میکشند..
اما .چقدر دوست دارم حتی زیر رگبار همین درد کنارت باشم و دستت را در دستهایم بگیرم و به بهانه ی چای عصر گاهی نگاهت کنم ساعتها..و بنوشم بودنت را..
میثا..داروگ های لعنتی را بسپار به جهنم..
اما نه..درد هم از قلم تو دوست داشتنیست..
میثا..میثای عزیزم..عزیز دلم...چقدر دوستت دارم..با تمام تلخی ای که این روزهای خانه ات دارد ولی مهمانی یک لحظه اش را هم به تمام چراغانی های دنیا نمیبخشم..

تیراژه من
من سنگینم
دردناکم
خسته ام
و تو چقدر حوب هربار تمام اینها رو می فهمی
و حتی جا موندن منو تو 20 سالگیم درک می کنی
دوستت دارم دوست من بیشتر از اونچه که بدونی

تیراژه یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:33 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

ریشه هایت در خاک..شاخه هایت در ابر..
همان که گفتم.."تویی بهانه ی همه ابرها که میگریند.."

هادی یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:12 ب.ظ

ماندنمان زیاد به طول انجامیده .بالااخره یک اتفاقی خواهد افتاد (بر گرفته از نیایش دکتر شریتی)
اون بخش اندیشه ها یم میان سفر فصلها .خیلی جذاب عنوان شده .love it

مرسی واقعا سپاسگگگگگگگگگگزارم

مجتبی پژوم یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:15 ب.ظ http://mojtabapejman.blogfa.com/

کجایی میثا ؟؟؟؟

ناهید خانومی دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:43 ق.ظ http://1doostjoon.blogfa.com/

تغییری لازمه فقط همین .

ماندانا دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:12 ب.ظ http://wildtigress.blogsky.com

سلام این خاصیت زندگی در دورانی است که آینده مبهم و نا امیدی را پیش بینی می کنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد