شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

نامه

سلام بهنود من

خوبی خاله؟

می دونم که اینجا رو نمی خونی،

شاید هیچ وقت هم نتونی این همه کلمه فارسی و یه جا بخونی

ولی ناتوانی  زبان کلمات چه اهمیتی دارن در مقابل عشق من به تو؟

عشقی که فکر می کنم به اندازه تمام عمرم قدمت داره

21 بهمن امسال دومین تولدته که بدون خاله برگزار میشه ،



امسال هم نمیشه محکم بغلت کنم و زیر گلوت و ببوسم و بو بکشمت 

وقتی وسط قهقه هات از قلقلک جیغ می زنی و میگی "خاله دارم خفه میشم"

بگم تولدت مبارررک، تولدت مبارررک


امسال هم نمیشه با هم یه عالمه فشفشه  روشن کنیم و قوطی های پر از کاغذهای رنگی و اکلیل و توی اتاق بترکونیم، تو از خوشحالی جیغ بزنی و من از دیدن اینهمه شادی توی نگاهت از زندگی لبریز بشم

اشکالی نداره بهنود،

چون مطمئن باش تمام روزهای زندگیت، تو ثانیه به ثانیه اش

لحظه هایی که توی مدرسه ات مجبوری با زبون آدمایی حرف بزنی که در کنارتن،

وقتی داری بازی می کنی ،

وقتی کارتون اسپایدر من و بت منت و برای هزارمین بار نگاه می کنی

تو تمام ثانیه های لبخند شیرینت،



شاید

یه نسیم به آرومی از کنارت بگذره،

 اون لحظه مطمئن باش که یه دعااز طرف من برات رسیده

از طرف یه خاله که هر بار احساس می کنه عشقی فراتر از همه دلتنگی ها،

فرسنگها دوری از تو رو براش بی معنا کرده.

بهنود من

به دنیا اومدنت یکی از سبزترین هدیه های خداوند بود، خدای بزرگ من تمام عشق به زندگی و لذت سرشار شدن ریه هامو از فرو بردن اکسیژن با حضور تو بهم هدیه داد

پس تو هم تا می تونی

 

با تمام موسیقی های دنیا شادمانه برقص

با زیباترین بهارها زندگی کن و

بخند

بخند

بخند

که من به عشق خنده های توست که زنده ام

بهنود من، تولد 5 سالگیت مبارک


از طرف خاله میثا


 

گنجشگک اشی مشی


زندگی مثل یه سفر می مونه که توی مسیرش همسفرای مختلفی می تونن همراه و هم مسیرت باشن، خونواده ، همسر ، دوست ..

هر کدومشون یه خط روی سرنوشتت برای رسیدن به هدفی که همون مقصد نهاییه روی نقشه زندگیت ترسیم می کنن

بعضی از آدما توی این راه برات مانع می شن بعضیاشون یه همراه و بعضی هم راهنما

آدمایی که سعی می کنن راه درست و بهت نشون بدن کم اند ولی هستند و تو تا آخر عمرت زمانهایی رو که اونا سخاوتمندانه، مثل یه ستاره راهی رو که جلوی پات روشن کردن و نمی تونی فراموش کنی

"امید صیادی" نویسنده وبلاگ "گنجشگک اشی مشی" یکی از همین ستاره ها توی راه نوشتن برای من بودند و هستند

قلم توانمند و بیان شیوای نوشته هاشون که کاملا استادانه بر روی بوم صفحات نقش می خوره همیشه برام تحسین برانگیز بوده

برای من همیشه یه استادند و خیلی چیزها ازشون یاد گرفتم

12 دی ماه ، روز تولدشون ،بهونه ای شد برای سپاسگزاری از اینکه

بین تمام مشغله ها،

برای خوندن ،ادیت نوشته هام و تفکر بیشتر روی اونچه که از اعتقادات و آموزه هام به روی کاغذ میارم، وقت و انرژی می ذارن

آقای صیادی تولدتون مبارک

و روزهایی آفتابی و شبهایی پر از ستاره براتون آرزومندم.