شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

فراموشکار


عابر گمشده،روی کنده ای قدیمی و پیر نشست

انگشتانش در تار و پود چوب، دفتر خاطرات درخت را ورق می زد 

و نگاهش در دایره های تیره و روشن آن می گشت.

به ازای حلقه های حک شده در تیک تاک زمان،سن درخت را تخمین می زد

رنگ های روشنی که حکایت از گذر آرام و بی تشویش بهار را به یادگار داشت

و خط های تیره ای که توقف گرما را بر تمام درونی ترین تن تاریخ، تقویم کرده بود.

لحظه ای درنگ کرد،

نگاهش به آسمان دوخته شد.

خط های روشن و تیره تقویم خویش را به یاد می آورد.

به سختی، تصاویری بر کنده روحش حک می شد.

 قاصدک هایی را که فوتشان کرده بود با آرزوی سفر حج،

 تقلا برای دو سه سلام سر صبح در حیاط مسجد،

یه لبخند به دختر گنگ ۵ ساله گل فروش،

چنتا مرثیه و سینه زنی تو شبای محرم

یه گریه و فاتحه سر مزار مادر و  پدر که ۶۰سالی بود تو آرامگاه بودن و سالی یه بار سری بهشون میزد و فاتحه ای می خواند

داشت به یادشون می آورد

اما نتونست برای گذر هیچ کدومشون خطای روشن یا تیره رسم کنه

آخه تمام رنگ ها باهم قاطی شده بودن

نه تیره گیش معلوم بود نه روشنیش

فکر کنم رنگ های درخت روح مرد، بدجوری باهم همرنگ شده بود

ولی یه خط کوچولو رو کنده روحش به چشم می خورد

بین پهنه وسیعی از تمام رنگ ها

که در گذر زمان، با بی تفاوتی و تعصب کور کورانه اش  گره خورده بود.

پارول


وقتی یه بازی رو شروع می کنی می تونی هروقت که خواستی کنار بکشی

ولی این بازی شوخی بردار نیست

یه قماره که همه سرمایه اش با  عمرت تموم میشه

چه ببری چه ببازی فرقی نداره

فقط مهم اینه که باید بازی کنی


تو این بازی نمیتونی چند روزی از عمرتو سرمایه کنی

وقتی اومدی باید همه شو بذاری وسط

ضمانتی هم نداره

برگها بر خورده،

یکی برگای سیاهش زیاده

یکی برگای قرمزش

یکی عددهاش بالاست یکی فقط ریز داره

......

قانون بازی؟

هیچ کسی خبر نداره

.......


 هیچکی نمیدونه قانون بازی اینه که هرکی ۴ تا آس تو دستاش  باشه برنده است

برگها بدجوری بر خورده،

دیگه چه فرقی داره چه برگی تو دستاته؟

 چون باید!! بازی کنی