شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

دلم سیلاب نمی خواد

 

 

 

از صبح بارون گرفته 

انگاری می خواد دق و دلی اینهمه گرما رو یهویی از دلمون در بیاره 

ولی کاش میشد یه فکری هم به حال درجه حرارت دل آدمایی که در حال سوختنه می کرد 

نمی دونم کی این بارون بند میاد 

ولی خدا کنه اونقدر بیاد که خاکی و که در حال سوختنه خنک کنه 

می ترسم 

می ترسم از اینکه سیلاب بشه و منو با خودش ببره

مادرانه

تقدیم به راحله 

برای تمام کودکانه های بی مادریش که از ۳ سالگی تجربه کرده است 

  

 

 برای چندمین بار امتداد نگاهش را دنبال می کنم 

نگاهش چنان با تاروپود فرش گره خورده است که گویی با دست خیال،خاطرات گنگ دیروز را به ثانیه های تلخ امروز می بافد 

به ظاهر گوشهایش تصمیمی را که برای فردایش رقم می خورد می شنود 

 اما در رویایش گاه با دستی مادرانه ،موهای نرم و سیاهش نوازش می شود و گاه با خنده ای مستانه در بازوان باد تاب می خورد 

 

تصمیم گرفته شد، 

اشکها چه مغرورانه در پشت لبخند صورتی لبهایش محو می شوند 

بی کسی چه سرسختانه بر شانه های معصومش سنگینی می کند  

و حسرت بوسه ای مادرانه و ناب  

چه بی رحمانه در چشمهایش خانه کرده است.