شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

من،او ،خدا

وقتی که میان تودرتو ترین لایه های بودنم جان گرفتی من هنوز کودکانه ترین نگاه را به دنیا داشتم 

تو آرام آرام در شریان و بافتهای تنم نفس کشیدی  

خواستم لمست کنم اما خواستنی ترین های دنیا همیشه غیر قابل لمس ترینندو تو آرام در میان اندیشه هایم ریشه گرفتی و در جانم جوانه زدی 

نمی دانم خدا آن شب در زیر کدامین درخت پیچک دنیا عاشقانه ودکا می نوشید که تو را آفرید و من به آفرینشش ناباورانه لبخند زدم و تو را با نام خودش بت نامیدم

باز هم نمی دانم که روز ی دیگر به کدامین خشم آدمیان بر من خرده گرفت که چون آفریننده ای خشمگین بتم را در مقابل چشمانم بر خاک کوبید 

آن روز خدا در آسمان قهقهه زد و من برای تکه های تنت و برای نبودنت  

مادرانه گریستم 

نظرات 38 + ارسال نظر
بابک اسحاقی یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:26 ب.ظ

خیلی زیبا بود
مرسی

مرسی بابک جان

فرشته یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:06 ب.ظ http://www.houdsa.blogfa.com

چقد خوب نوشتی...

منو یاد یه حس انداختی...

مرسی فرشته جان
فقط آرزو می کنم تجربه مشترکی نباشه عزیزم

تیراژه یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:01 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

برای کودکی که هرگز زاده نشد..
نمیدونم این عوان کتاب اوریانا فالاچی چرا با خوندن پستت تو ذهنم چراغ روشن شد..
میثا جانم..زندگی..آدمها..بودن ها و نبودن ها..خودمون و حتی خدا را گاهی نباید جدی بگیریم..همه چیز گاهی یه شوخی مسخره است..یه شوخی مسخره که حتی ارزش لبخند زدن هم نداره..

تیراژه تیراژه تیراژه
چی بگم بهت دختر؟
به تو که حتی معنی سکوتم و هم نمی دونم چطور اینقدر دقیییییییق درک می کنی
مرسی که هستی
همین

جزیره یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:17 ب.ظ

مثل همیشه خوندمت و مثل خیلی وقتا حرفی ندارم برای زدن میثا جانم.ایکاش تو هم میتونستی این لبخند رضایتی که از خوندن نوشته هات رو لبم میشینه رو ببینی اونوخت دیگه نیاز نبود بگردم دنبال واژه ها واسه بیان حسی که نوشته ت بم میده
هرچه بیشتر میخونمت بیشتر از قلمت لذت میبرم ...

================================

راستی میدونستی من اولین بار که خوندمت(پررنگ ترین دفعه ای که تو ذهنم مونده به عنوان دفعه ی اول) همون نوشته ای بود که بابک نوشته بود و گذاشته بود توی وبلاگت. اون بار تنها دفعه ای بود که تو وبلاگت یه چیزی خونده بودم ولی زیاد خوشم نیومده بود،بعد از اون هرچی خوندم لذت بردم. ولی خب چون زیاد با نوشته هات اشنایی نداشتم نتونستم و روم نشد که بگم: نه، به نظرم غیرواقعی میاد، بعد فقط یه لبخند گذاشتم یادمه، وقتی بابک گفت اون نوشته مال اونه کلی از نوشته ش انتقاد کردم.
هروقت میام وبلاگت یاد اون نوشته میفتم. گفتم به خودت هم بگم

جزیره گلم
دوست مهربون و خوبم
حتی اگه چیزی هم نگی انرژی لبخندت تا بی نهایت بهم میرسه وچه افتخاری برتر از اینکه دوست داری دل نوشته های منو با اینکه می دونم اغلب اوقات تلخند و گزنده.

بابت لطفی هم که به من داری سپاسگزارم گلم ولی واقعیت اینه که قلم بابک محشر و فوق العاده است
واقعا نوشته های من اصلا به پای نوشته های بابک نمی رسن و اون تجربه فاخته نوشت های بابک برای من یکی از افتخاراته
ولی اینو میذارم به پای لطف و مهر همیشگیت عزیزم

مازیار یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:46 ب.ظ http://iso1364.blogfa.com

فوق العاده بود میثا جونم

مرسی مازیار گلم

دل آرام یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:52 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

مادرانه ؟؟
میثا ؟
چه حس بدی پیدا کردم ... گلی نشکفته پرپر شد ...

دل آرام یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:55 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

دلم میخواد این متنت رو بارها بخونم و از لا به لای واژه ها حست رو بیرون بکشم .
بی اغراق پر حس ترین متنی بود که ازت خودنم و "واو" به "واوش" داره از حسی که تجربه اش کردی میگه ...

مرسی دلی گلم
مرسی به خاطر حضورت و برای گرمی کلماتت

رها دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:04 ق.ظ

ای جااااانم!
قربون اون گریه های مادرانه ات برم عزیزم
محشر نوشتی حست رو...

مرسی رها جان

آوا دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:42 ق.ظ

و این تنها وقتیست که طپش و زندگی
بمعنای واقعی دروجود آدمی حلول
می کند..او هم گریسته به یقین
خوش بحالش..کاش ماهم وقت
آمدن بزندان آنقدر میگریستیم
که قاضی دلش به رحم بیایدو
به ماندنمان راضی شود...نه
آمدنمان.....................
یاحق...

نمی دونم آوا جان
شاید همین طوره که میگی..

مریم نگار (مامانگار دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:18 ق.ظ

...این بغض و حلقه اشک....میگه که فهمیدمت میثا ...
...که عشق..هر لحظه در تاروپود وجود زنانه و مادرانه ات آماده بارور شدنه ..
..عالی بود عزیزدل..

هربار با خوندنش بغض می کنم و با هربار خوندن کامنت شما اشکم سرازیر میشه
مرسی مامانگار جون
مرسی که در کنارم هستید

نرگس دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:20 ق.ظ

عزیزمممممممممممم
میثا جان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امروز با ذوق اومدم وبلاگت رو باز کردم .......

نرگس جون گلم
منو ببخش که شادیتو خراب کردم
ببخش منو

silent دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:33 ب.ظ http://no-arus.blogfa.com/

سفیدبرفی دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:27 ب.ظ http://manoharfhayedelam.blogfa.com/

ای جـانــــــــم عزیــــزم...
چشام پر اشک شد
چه با احساس و زیبا نوشتی میثای عزیزم .

مرسی گلم

رضا طاهری ( ترلان ) دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:07 ب.ظ http://www.tarlan.blogfa.com

سلام میثای عزیز

نگران شدم ... خدا کنه اونی که فکر میکنم نبوده باشه ... اگه دوست داری خصوصی بهم بگو

سلام آقای طاهری عزیز
نگران نباشید ممنونم از محبتتون
فکر می کنم حدستون درست باشه

فرشته دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:46 ب.ظ http://www.houdsa.blogfa.com

حس مشترک...

ما خانومها حسای مشترک زیاد داریم میثا...
لازم هم نیست بگیم...همین که من وقتی میخونمت اشکام سرازیر میشه یعنی فهمیدم...

باز تو شریانهای تنت حسش میکنی...همین روزا...

مرسی فرشته گلم
مرسییی از حست از کلامت از مهربونی بی پایانت

مرضیه سه‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:23 ب.ظ http://bglife.blogsky.com

این پستت باعث شد چیزی ته دلم نگران بشه.نگران بتی که نیست و گریه های مادرانه... بیخیال همه بت ها و خدایی که خودش می دهد و خودش می گیرد.
شاد باشی

باهات موافقم مرضیه
ولی خیلی از اوقات نمبیشه خیلی هم خودمون و به بی خیالی بزنیم

تیراژه چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:29 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

میثا...
به دوستی ام با تو افتخار میکنم دوست نازنین نادیده ام..
هر چه که باشی..غمگین یا شاد..ساکت یا پر هیاهو..
..من به رفاقتم با دختری که این کلمات رو از اعماق دل نقش میکنه روی این سطور خالی افتخار میکنم..
گرچه غمگینم از غمگینی شازده ای که نمیدونم گل سرخش رو تو کدوم سیاره جا گذاشته..یا دلتنگ کدام روباه طلاییست
اما شازده کوچولو هر چه باشد باز هم شازده کوچولوست...
شاید بی ربط و بی جا باشه این کامنت..
اما دلم میخواست همینجا و همین لحظه بنویسمش..
دوستت دارم

اصلا هم کامنتت بی ربط و بی جا نبود چون دقیقا لحظه ای به دستم رسید که شدیدا بهش نیاز داشتم
مرسی تیراژه
برای دوستیت
برای مهربونیات
برای دلگرمیات
برای بودنت..

تیراژه شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:36 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

سلام میثا جانم
روزت مبارک عزیز دلم

آرزوبانو شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:49 ب.ظ http://anahita718.persianblog.ir

زیبا بود زیبا...

رها- مشقِ سکوت یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:52 ق.ظ http://mashghesokoot.blogfa.com/

غم غریبی داشت این نوشته

مینا جون یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:22 ب.ظ http://WWW.AMB37.BLOGFA.COM

لینک میکنین؟منتظرم....

عاطفه یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:45 ب.ظ http://hayatedustan.blogsky.com/

ای وای

حمیرا دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:44 ب.ظ

سلام میثاجان
واقعادرودبرتو
این اولین باره واتفاقی اومدم تووبلاگت
فقط خواهشا بهم ایمیل بزن,منتظرتم باشه ایمیل توندارم میخوام باهات حرف بزنم باشه
توزیباترینی ‏
منتظرتممم م م م م ‏‎ ‎

دل آرام دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:47 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

سلام
عرض ادب و احترام و اردات به میثا ، شازده کوچولویی که مسئول ِ این همه دل ِ که عاشقانه دوستش دارن .
سرت سلامت

هادی چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:50 ب.ظ

بسیار با احساس و به قول هادی FANTASTIC

کورش تمدن پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:48 ق.ظ

سلام
نمیدونم خواستنی ترین ها در دنیا همیشه غیرقابل دسترس هستن یا اینکه وقتی چیزی رو که میخواستیم بدست میاریم دیگه برامون ارزش قبل روندارن

کیهان شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:13 ق.ظ http://mkihan.blogfa.com

درود
متن بسیارزیبا و روانی ست.
و ذهن انسان را نیز به تکاپو وا می دارد.
برایت بهترینها را آرزو می کنم

رها دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:17 ب.ظ http://gahemehrbani.blogsky.com/

چقدر متنت رو دوست داشتم شازده خانوم

چیزنویس سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:29 ب.ظ http://chiznevis.blogfa.com

چه خدای بزرگی داری بانو... :((

کورش تمدن چهارشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:11 ق.ظ

سلام
هی ما هیچی نمیگیم شما هم هیچی نمیگی؟
بیا یه اظهار وجودی بکن بابا
میگم یه پست خنده دار یا ترسناک بزار
اصلا 2 تاش رو همزمان بزار
کافیه یه عکس از اون گربه سیاهه بزاری

حسن شفیعی چهارشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:08 ب.ظ http://shaf57.blogfa.com

...

گل ناز پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:34 ب.ظ http://golenaz1.persianblog.ir/

آخیییییییییییییییییییییی......:(

مهربان پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:55 ب.ظ http://mehrabanam.blosky.com

برای چنذمین بار آمدم و این پست را خواندم. هنوز هم حرفی ندارم جز یک آه بلند....

خورشید شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:14 ب.ظ http://khorshidejonoob1.blogfa.com

من ... فقط ... میدونم و می فهمم چی میگین بانو ... با بند بند وجودم می فهمم ....

عادله شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:24 ب.ظ http://tanhamesleto91.blogfa.com


Momkene maskhare be nazar biad, vali vaghan ettefagh miofte! Mikhai
surate kasi ro ke vaghan duset dare bebini? Ino be 10 nafar befrest
bad boro be addresse http://amour-en-portrait.ca.cx/ (in ye bazie
faransavie). Surate kasi ke duset dare zaher mishe! Khatare surprise
shodan (taghriban 90% shabihe)!"
Man khastam in bazio dor bezanam mostaghiman raftam be un address goft
intori nemishe! Baiad be 10nafar befrestish ! Nem idunam cetori fahmid,
amma majbur shodam in karo anjam bedam bebinam kar mikone ya sar karam

رعنا دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:45 ق.ظ http://rahna.blogsky.com

خوب هستید میثا جان ؟
همه چی رو به راهه ؟

فرشته سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:29 ب.ظ http://houdsa.blogfa.com

خوبی میثا؟

Yaser پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:09 ب.ظ

اگر فقط بگم قشنگ نوشتی، بی انصافیه! ولی جمله ای بهتر از این به ذهنم نمی رسه! هیچی نمی تونم بگم!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد