شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

بن بست



دیگر اکنون دیر است

تاریک و سرد،

سوز می آید

هنوز نمی دانم پنجره نگاهم سوی کدامین بن بست پریشانی باز مانده اند؟


نظرات 6 + ارسال نظر
تیراژه شنبه 12 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:57 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

سلام میثا بانو
آره..سوز میاد..نه سوز برف..سوز سردی که از دالان دل درز میکنه..ولی..کافیه فقط یه نگاه عاشقانه ..یه نگاه گرم..یه نگاه بی ریا رو قاب کنی و بذاری رو دیوار این سرسرای سرد..اونوقت یهو گر میگیره تمام تنت...پنجره های پریشان باز میشن رو به افتاب ..رو به مهربانی..رو به لبخند دلنشینت..
اونوقت تمام زمستون ها رو از خاطر میبری..
باور کن رفیق

مرسی تیراژه جان
امیدوارم همین طوری که میگی باشه

عاطفه شنبه 12 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:26 ق.ظ

بیا تو بغلم:*
پیداش کردی زودی ببندش سرما نخوری-یه ذره بیشتر نیگاکن شاید بن بست نبود- یه روزنی چیزی-

وااای عاطفه که تو چقدر ماهی

افروز شنبه 12 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:46 ق.ظ

مرسی میثا جون زیبا بود

مرسی افروز جان

مامانگار شنبه 12 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:38 ب.ظ

کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد
و او هنوز شکوفاست بین آدمها
کسی به نیت دل ها دعا نمی خواند
غروب زمزمه پیداست بین آدمها
چه می شود همه از جنس آسمان باشیم
طلوع عشق چه زیباست بین آدمها
تمام پنجره ها بی قرار بارانند
چه قدر خشکی و صحراست بین آدمها
به خاطر تو سرودم چرا که تنها تو
دلت به وسعت دریاست بین آدمها

سلام عزیز دل...

سلااام
واااااااای که مامانگار جون چقدر برای دل و ذهنم قوت قلبید

محمدرضا شنبه 12 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:32 ب.ظ http://cinematography.blogsky.com/

همیشه یک زندگی : دیر رسیدیم

آرزوبانو شنبه 12 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:16 ب.ظ http://anahita718.persianblog.ir/

میثا زیبا نوشتی میشه به راحتی حسش کرد/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد