قبول دارم که خیلی از این خصوصیات اکتسابی هستند اما خدا قدرت تحمل بعضی از چیزها رو از بدو خلقت با ما آفریده،
تحمل، چندش آورترین لغتیه که تو ی این چند سال واقعا لمسش کردم
من تو زندگیم زیاد گریه کردم ،زیاد خندیدم ، گاهی اوقات اشکهام دیده می شده و گاهی هم نه.
گاهی اوقات به زمین و زمان و خدا بد و بیراه گفتم و یه روز برای همه غصه هام شکرش کردم
گاهی اوقات تحمل شکنجه هزاران دارو رو با جون و دلم خریدم و برای همه اونائی که دوسم داشتند قهقهه زدم
و یک روزبا یه برخورد ساده به چارچوب بی تقصیر اتاق ،لبریز شدن پیاله صبرم و نتونستم تاب بیارم
یه روز برای اینکه چرا با دردم برای دیگران می خندم خودمو دعوا کردم
یه روز هم برای اینکه چرا ظرفیتم برای زندگی کردن اینقدر پائینه.
......
دیروز وقتی صندلی راحتی اتاق نشیمن به آرومی روی پام واژگون شد ، بازم اشکم دراومد ..
اتفاق به حدی ساده و خنده دار بود که عادل همیشه صبور، با چشمهایی که از تعجب باز مونده بود به من نگاه می کرد
عاد ل که تو همه این سالها مثل یه تکیه گاه محکم اجازه داد تا سخت ترین روزهای
زندگیمو بی هیچ واهمه ای از روزهای نا توانی بهش تکیه کنم.
و مشکلاتمو جدی نگرفت و ازش یه بازی خنده دار وبی معنی روزگار تو چشام ساخت
.....
چنان اتفاق بی اهمیتی بود که عادل همچنان ناباورانه به من خیره شده بود
اتفاق جدی نبود
اما دارم باور میکنم، تحمل ضربه های مشت تقدیر توی مسابقه بی برنده ،روی رینگ زندگی از جسم و روح فقط یه موجود بی اعتماد می سازه که دیگه یه زمین خوردن ساده رو هم باور نمی کنه و به همون اندازه دردش میاد
گاهی اوقات آدمهایی هم که سنگین ترین سنگ های روی زمین و از جلوی پای آدمای دیگه بر میدارن
برای جا به جا کردن سبک ترین حس خودشون احساس ناتوانی عظیمی میکنن
فکر می کنن پاهاشون به خونسردی کوچولو ترین لاک پشت یه آبگیر فراموش شده از دید خدا، داره دنیا رو طی میکنه
......
خوب اصلا می دونی چیه؟
آدم گاهی اوقات دلش می خواد برای هیچی هم گریه کنه، تا حوصله خدا سر بره
اصلا گاهی اوقات آدم دلش می خواد فقط فقط به خدا غر بزنه
.....
آخه حتما باید یکی سر خدا غر بزنه تا یادش بیاد که قرنها ،ساختن یه مشت عروسک گلی برای سرگرم شدن خودش توی آسمون دیگه خیلی قدیمی و تکراری شده؟
اره با غر زدن سر خدا موافقم ولی انسان باید برای اونایی که تو زندگیش شادش می کنن یا بودنش خیلی هارو شاد میکنه زندگی کنه خیلی کوچیکتراز اونیم که بخوام نصیحتت کنم ولی تو برای خیلی ها مهمی اینا میتونی از نگاهشون وقتی زیر سرم کرتن هستی میتونی ببفهمی آدمای اطرافت تورو مثل یک خواهر یا ببعضی هاشون خیلی بیشترازین حرفا دوست دارن زندگی همیشه قشنگ نیست ولی ماها خودمون میتونیم با چیزایی که باهاش شادیم زندگیرو قشنگ نگه داریم خیییییلیی دوست دارم آبجی خودتم اینو خوب میدونی مواظب خودت باش راستی صندلی خونتون کوره تقصیر تونیست گلم
مرسی مازیار جان
راستی منظورت این بود که من کورم دیگه آره؟
یه وقتایی اینجوری می شه دیگه... آدم دلش می گیره.. از همه چی..... از همه چی............
آره عزیز دلم واقعا از همه چی دنیا
راستی نمی دونی چقد خوشحالم که بازم بهم سر می زنی خانووووووووم
خیلی دوستت دارم عزیزم
بوووووس
میفهمم چی میگی.. منم بعضی وقتها اینجوری میشم.. بیخودی اشکم درمیاد.. غرمیزنم به همه..
سلام
قرار هیست در همیشه روی یه پاشنه بچرخه
همه همینجوری ان
یه روز شاد یه روز غمگین
اصلا ذات زندگی همینه
فقط نباید تو هیچکدوم از این اتفاقات غرق بشیم چه خوبش چه بدش
ایشاا... خیلی زود میشید همون بانوی مقاوم که بعضی وقتا هم عادل خان به شما تکیه کنه
مرسی کوروش خان
نه بابا این چه حرفیه
داشتن دل هم درد سر بزرگیه ها هی میگیره. تنگ میشه
. میسوزه. میپوسه....
باید فقر سر خدا غر زد
آره بدجوریییییییی هم می گیره
میثا جونم ، منم خیلی اوقات سر خدا غر زدم ، خیلی نق زدم ... انگار اینجوری آروم تر میشم .
اما بعد یه مدت دوباره قصه تکراری شروع میشه !
یه جایی خوندم که نوشته بود (فکر کنم از جبران خلیل جبران بود ) : هروقت کودکی به دنیا میاد ، یعنی خدا هنوز از بشر ناامید نشده ...
من که رسما به بشر امیدی ندارم ، نمیدونم خدا به چه امیدی این بازی رو تکرار میکنه ؟!
این نیز بگذرد..
مرسی دلی جونم. اون جمله رو هم شنیدم خیلی قشنگه
....عزیزم....گریه که همیشه نشونه ضعف نیست نازنینم...
...گاهی همین گریه ها یه پرده دری های خاصی دارن..یه درهای دیگه ای بروت باز میکنن...نازک و سبک و پروازی میشی...من ندیده مطمئنم دختر مقاوم و بااستقامتی هستی..از روحیه ات معلومه...زیر پوستته...همیشه باهاته...
مرسی مامانگار جون
ممنون از دلگرمی که بهم می دید
میثا جونم من که فکر کنم باهاش کلا قهر کردم
چون دیگه اینقدر بهش غر زدم و بهم خندید و محلم ندادخسته شدم
الهی قربونت برم
نبینم پکر باشی
بذار ایندفعه بیایم
اگه من اون صندلی رو نشکوندم
(آیکون از کیسه خلیفه بخشیدن)
خیلی قشنگ بود میثا جونم
قشنگ و نزدیک به حال و هوای این روزای من
یه تقه کوچیک مساوی با خورد شدنم
قربونت برم من
گرفتن دل ما آدما باهامون آفریده شده بعضی وقتام هیچ کاریش نمیشه کرد
دوسسست دارم مریم خوشگلم
راستی انقدر کفر گفتن بعضی وقتا حال میده هاهاها
الان که این پست رو خوندم اول نگران شدم
بعد ترسیدم
بعد یادم افتاد که دیشب حرف زدیم
و بعد یادم افتادکه بادمجون بم آفت نداره
و الان دارم نیشخند می زنم
و تو داری فحش میدی
ناراحت نباش من فحش بد بلد نیستم همین چیزای پیش پا افتاده است که دارم میگم
سلاااااااااااااام
وباگت عالی بود
به من هم سری بزن
مرسی
بای