یکی بیاد جلوی دهن منو بگیره
آخه زیادی از خودش سوال می پرسه
گنگ شدم
آخرین باری که نشستم روبروی خودم و پرسیدم "چه مرگته؟" فرداش یه جایی اون گوشه کنارای دنیا از یه کوه که از زمان تولد "آدم"خاموش مونده بود آتشفشان اومد
از دست خدا هم کاری برنیومده بود
کسی چه می دونه، شاید نشسته بود و چای می نوشید و نیگا می کرد
_خدا رو می گم_
چه روزگاری شده، آدم حتی از خودش هم نمی تونه چیزی بپرسه
جاتون خالی
امروز یه بار دیگه نشستم روبروی خودم..
خدا می دونه دیگه چه سیلابی ،زلزله ای، جنگی در راهه..