چیزی در من متولد می شود
مثل سرک کشیدن آفتاب از پشت کوههای دماوند در صبح سرد زمستان در تصویر مواج پیش رویم
گونه هایم را به شیشه سرد اتوبوس چسبانده ام
در من دخترکی دماغش را به شیشه چسبانده و دویدن درختان سیب کنار جاده را تماشا می کند
من در تلاشم تا قصه هبوطم را در قوانین نیوتن حلاجی کنم
و دخترک خاطره جویدن سیب را در خاطرش مزه می کند
هبوط
افتادن سیب
پسرک
شیشه و سردی آن
همه را می بیند
و تو آگاه تر از پیش
سر ِ خط آغاز می کنی
خود را
از نو
چون بهاران
مرسی محمد حسین جان عزیز
سلام!
خیلی قشنگ گفتی مرحبا!
از وبلاگ منم دیدن کن مرسی...
موفق باشی
سلام
مرسی عزیزم
چشم
چه شعر زیبایی بود میثا...
یاد بارون افتادم.
پشت شیشه های اتوبوس..
مرسی کاتیای عزیزم
منم دقیقا همین حس و داشتم وقت نوشتن
میثا جان - شازده کوچولو سلام سال نو مبارک
امیدوارم منو فراموش نکرده باشی . منتظر حضور بهاریت هستم
سلام کیارش جان
سال نو شما هم مبارک
اختیار دارید مگه آدم دوستان خوبش و فراموش می کنه؟
با افتخار حتما میام
دویدن درختان سیب کنار جاده خیلی جمله جالبی بود.........
راستی سال نو مبارک خانوم.
مرسی هلیا گلم
سال نو شما و کوروش عزیز هم مبارک
با بهترین آرزوها
چیزی در من متولد میشود....
زندگی..توالی همین زاد و ولدهای من و توست...
...و خاطره ها رد پایی از زندگی...
مرسی میثاجان
عاااالی بود..
مرسی از شما مامانگار جون مهربونم
مثل همیشه کامنتهاتون پر از حس امید و زندگیه
یاد سفر افتادم ...بارون ...جاده نمناک ...سمت شمال هم باشه ...تو یه مینی بوس قدیمی از اونا که مامان باباهامون قدیما باشون سفر میکردن...تنها باشی و صورتتو چسبونده باشی به شیشه ...مرسی میثا ...هواییم کردی با اینکه تا حالا درخت سیب ندیدم!!
مرسی آذرنوش جونم
خوشحالم که خوشت اومده
چه خوشگل بود- این پست یعنی الان حالت بهتره و از بی رمقی دراومدی؟
با اجازه یه لایک هم بدم به کامنت مامانگار و برم- حس خوبی داشت-
مرسی عاطفه جون گلم
خداروشکر بهترم
بل________________ه واقعا باید به کامنت مامانگار جون لایک داد
بوی شکوفه ها تو ذهنم اومد و هوای ابری
مررسی میثا
خوشحالم که بهتری میثا جانم:***
سلام دوست عزیز .
یه سوال
چه طوری میشه در قالب ها ی بلاک اسکای در قسمت بالای قالب تصویر قرار داد . ممنونم اگر هرچه زودتر پاسخ دهید .سپاس
سلااااام آبجی میثا چطوری؟
حس خوبی داشت پستت...
دوسش داشتم...
چه ناز و روشن ... خوشم اومد ...
قشنگ بود.
هرروزجوانه میزند ،
برای عصیان ارتجالی ام
گل هبوط
این یه هایکو از یه عزیز بود تقدیمی به تو نازنین