کاش یه کوه پیدا می کرد
یایه چهار راه خلوت،
یه آدم ناشنوا هم بدک نبود
برای فریادی که تو بدترین حس بدبینیاش نفس می کشید
...
یه اتاق نیمه تاریک تو یه غروب سرد،
یه مرد،
یه آیینه که توش تصویر یه مرد با نگاه تحقیرآمیزی نیشخند می زد
یه لیوان چای نیم خورده و یه جاسیگاری پر از ته سیگار
یه عالمه کاغذ
یه خودکار
یه عالمه حرفهای نگفتنی
کاش کسی پیدا میشد بی مقدمه بپرسه:
"های چه مرگته؟"
یا یه عابر یه تنه حواله شونه های استخونیش کنه
تا اونم می تونست فریاد بزنه
اونقدر بلند که بوی خون تو سرش بپیچه
کاش یه بهونه پیدا می کرد تا به جای این کاغذ و خودکار کوفتی همه فریادشو رو اونی که تو آیینه بهش نیشخند می زد بالا بیاره
..
کاش یه کوه پیدا می کرد
کاش یه چهارراه خلوت....
...
جاسیگاری را بلند کرد و تو صورت آیینه کوبید
حقارتش تکثیر شده بود.
اوووووووووووووووووووووووووووووووول
در مورد پست:
یه گوش شنوا ،یه سنگ صبور، یه همراهِ همدل مشکلو حل نمیکرد؟
حتما باید اونایی که گفتی میبودن؟
سلام
خوشحالم که بازم نوشتی
چی؟نظر درباره پست بدم؟
بیخیال خداییش این نظر دادن داشت؟یعنی شاید بعدا نوشتم
آخیش از اون آرم ممنوعه و تعطیل راحت شدم
چقدر هم دلش پره این دختر ما آخه
سلامت باشی همیشه میثای عزیزم
فکر میکنم اینکه وبلاگت رو بستی یه خون جدیدی تو قلمت جاری کرده،شایدم تو زندگیت.
هنوزم سر حرفم هستم که واسه اینجا زیاد وقت صرف نکن . اسیر بازی هاش نشو.
خودت و رها کن
بذار جاری بشی رو کاغذ
بذار جاری بشی تو زندگی،در خودت.
کاش یه شجاعت پیدا
میکرد...با یه پل بیست
متری....با یه دل تهی
از هر علاقه به این
جای لعنتی....کاش
کاشکی............
یاحق...
شایدم...این همون فریاده...که تو صورت آیینه اکو میشه ..تا بلنداش رو تکه تکه کنه ...و سبک و راحتت کنه...
دلم برات تنگ شده میثا... چند روز پیش به یادت بودم...
برای فوران آتشفشان احساسمون چرا همیشه احتیاج به بهانه داریم ؟ !
کاش کاش کاش . . .
)

همه زندگی شده کاش باید ساخت دیگه.
(فقط خواستم یچیز گفته باشم
بخند .... بخند دیگه
سلام میثا جان
تکثیر حقارت:(