این پست از زبون یه دوسته که از شکست عشق حقیقی اما غیر منطقیش برام حرف زده
تقدیم به خودش برای تمام لحظه های ناب اما بی رنگ عاشقانه اش
روزی پرستیدمت ای سنگ،
همان روزی که تنهاییم به اندازه بلندترین نارون باغ قد کشیده بود
به صداقت نیایش معابد ،مسجد ،کلیسا
به نرمی احساس بو کشیدن در مه
ولی تو خندیدی
به هزاران لایه اعتقاد من بر سنگ خندیدی
و من چه ساده لوحانه با صدای قهقه هایت نقش بی رنگ بودنم را طرح زدم
بی خبر از دنیا، بی خبر از ویرانه هایی که با قلوه سنگهای حضور تو پر شده بود
و لایه های کوچک بی وزنی، که خدا نبودنت را در تاروپودم فریاد می زد
اما خیال خدا شدن، تو را تا مرز سیال بودن پیش برد
و تو چون تاک خشکی به دامن روحم تاب خوردی
....
اکنون دستهای استخوانی سیاهت را
ز روی پیکرم بردار ازین خواب منحوس نابارور رهایم کن
رهایم کن
سلام خوبی؟متن دندان شکنی بود که به دوستت گفتی ولی کاش میشد بفهمیم اون دوستت کیه؟
بحث سر جواب دندانشکن نبود فقط حس دوستی بود که برام حرف زده بود از عشقش
تو نمیشناسیش
خدا نده از این دوستا
ناهید جون این پست و از زبون یه دوست نوشتم که از شکست عشق حقیقی اما غیر منطقیش برام حرف زده بود
خیلی زیبا بود میثا.
خیلی خوب بیان کرده بودیش. حال و هوای یک عشق غیرمنطقی رو خیلی خوب بیان کردی(خط 7 تا10)
و همچنین حال و هوای یک عاشقو(4 خط اول)
دفعه ی اول که خوندم نفهمیدمش ولی بار دوم که خوندم فهمیدم چی میگی و کیف کردم. خوشحالم که دارم با قلمت اشنا میشم
مرسی جزیره جان
من افروز نیستم
من جزیره ام.
وااااااااااای ببخشید عززززیزم
از این به بعد نظراتم در همین حده.وقتی ۲ کیل.متر کامنت مینویسم د جوابش میای یه شکلک میزاری همین میشه دیگه
من کی جواب کوتاه دادم بهتون؟
اینو نگم خفه میشم
حق داشتی یه جای جزیره بگی افوز
آخه از جزیره اینجور حرف زدن بعیده.من مطمئنم یکی کنارش نشسته بوده و بهش کمک کرده تا نظر بده
چرا طفلی دختر به این خوبی و خوش ذوقی
شکست عشقی منطقی نداریم...
چون عشق کلا بی منطق است انگار
درسته مهربان جان
ولی بیشتر منظورم حقیقی بودن عشق بود
" ز روی پیکرم بردار ازین خواب منحوس نابارور رهایم کن
چقدر قشنگ بود اینجاش ..
رهایم کن "
مرسی رعنا جان
میثا جونم منم برای همون دوست و هر کس دیگه ای گفتم که اگه خدا چونان دوستی به آدم نده خیلی بهتره .
اگه توضیح دادم برای این بود که فکر کردم تصورت بر این بوده که از یه تجربه شخصی صحبت کردم
بازم مرسی گلم
چه تلخ و سیاه !!
...کاش عشق...نوری باشه در قلبهامون...نه انتظاری در دستهامون..
حیف احساساتی که می تونن خیلی قشنگ و به جا استفاده بشن ولی به جای اینکه بهمون نیرو بدن تبدیل به چیزی میشن که انرژیمون و هدر میدن
میشد به عشق یک طرفه هم تعبیرش کرد . عشقی که آخرش یه شکست رسیده ... طفلی
عشق کاملا یه طرفه و بدون فکر