کاشکی همین الان باهم دعوامون می شد
شاید بهونه ای بود برای اینهمه بی صدایی
کاشکی من می تونستم فریاد بزنم، تو هم بلد بودی که محکم بزنی تو گوشم
شاید بهونه ای می شد برای اینکه به خودم حس بودنتو ثابت کنم
کاشکی وقتی قاشقتو می ذاشتی تو بشقاب و آخرین لقمه رو فرو میدی اخم می کردی و از پشت میز پا می شدی
شاید بهونه ای میشد برای شنیدن 4 تا کلمه غیر تکراری، "مرسی ،مثل همیشه عالی بود"
کاشکی تشکر بلد نبودی
کاشکی همه مهربونیای دنیا تو چشات نبود
کاشکی با یه لبخند به اشتباهاتم منو نمک گیر گذشتات نمی کردی
کاشکی به جای همه اون کاشکیا همین الان ، فقط یه لحظه، فقط یه ثانیه
برق می رفت
شاید بهونه ای میشد و
سرتو از تو لب تاپت بالا می آوردی و
به من نگاه می کردی.
سلاااااااااااااااااااااااام
سلام علی جان
خوش اومدید
ای بابا میثا....
جون دلم چی شد؟!!!
قربونت برم من
دروود بر میثا بانوی گل...
آقا مجتبی عزیز
خوب وسلامتید انشالله؟
البته ببخشید این حرفا نشانه مازوخیسمه
مرسی از تشخیصتون
معلومه دلت پره هاااااا ابجی
بهش فکر نکن تو ایران زیاد برق میره .میدونم الان میخای کلمو بکنی هاهاها
روزمرگی .... امان از دست این روزمرگی که هممون گاهی دچارش میشیم ...
روزمرگی مثل تاری می مونه که هر روز بیشتر دور خودمون می تنیم و میتنیم و میتنیییییییم
مرسی دوست من
عزیز دلم
واقعن بهونه گیر شدی ها! ته دلت چی میخواد.. اونو بگو..
آره عاطفه جونم
تو هم همینو حس کردی؟ آخه خودمم همین عقیده رو دارم
سلام
کاش غذاش بد مزه میشد تا میتونستم سرش داد بزنم
کاش الان بلند میشد و لب تاپ رو ازم میگرفت و کنارم میشست
کااااااااااااااااااش(اینجوری هم میشه دید)
کوروش خان
باور نمی کنید چقدر کامنتتون برام زیبا بود
یه نگاه دیگه،..
خیلی جالب بود مرسیییی
میثا بااااااااااانو

.............
الان هیچی
نمییتونم
بگم...
یاحق...
اشکالی نداره اگه چیزی هم نگی همین که اینجا هستی در کنارم خودش یه عالمه دلگرمیه
کاش حرفه همو از نگاهمون میفهمیدیم
کاش برق میرفت تا با نور شمع ...
کاش..
میثا ما رو کشتن اینا با سکوت و کامپیوتر و جمله های تکراریشون...
بسوزه پدر درد مشترک...
آرههههههه؟ تو هم؟
مرضیه به خدا متاهلا منظورمو خوب درک می کنن می دونن راجع به چه حسی دارم حرف می زنم
در اینجا شاعر میفرماید :
"تمام این حرفا بهانست
بهانه های عاشقانه است
اگه من از تو گله دارم
عاشقتم همش بهانست ... "
ولی جدای شوخی ، میثا جونم دنبال چی میگردی ؟ یه تغییر ؟ اگه مهربون نبود ، اگه تشکر بلد نبود ، اگه هزارتا عیب دیگه داشت هم وضع تغییری نمیکرد که هیچ ، وحشتناک میشد .
این تغییر باید از یه جنس دیگه باشه ...
می دونم دل آرام جان
اسم این پست هم بهونه است دیگه
آدم دلش می خواد گاهی اوقات بی دلیل هم که شده ببیننش بهش ابراز محبت بشه
سلاااااام آبجی میثای عزیزمممممم
گویا خوشی زده زیر دلت آره ه ه ه ه ه ه ه ؟؟؟؟؟
هر وقت رفتی لیلا رو گرفتی حس منو درک می کنی
هیچ حسی به نظرم از دیده نشدن بدتر نیست.
آره آرزو جان خوب حسمو درک کردی.مرسی
ااااااااااااا حالا ببینااااااااااااااااا باز من بعده امری خاستم بیام اینجا کامنت بذارم ، این کورش خان سرقت ادبی انجام داد .
اصن نمخام (با لحجه بخون) اون حرفارو من میخاستم بگم
خو اصن خودت چرا یکاری نمیکنی؟؟؟؟
یکم بخودت تکون بده عزیزدلم ، حتمن اون باید شروو کنه ؟؟؟!!! یبارم توو مگه چی میشه ؟؟؟!!!
کیانا می کشششششششمت
چرا هیچ کی به آقایون نمیگه تو ابراز محبتتون اول باشید؟
نمیدونم چی بگم . کاش اینجوری نبود .
روزمرگیها اجتناب ناپذیرن ناهید جونم
زندگی ها خالی از حرف شده
انگار همه گفتنی ها تور همون لب تابه...
با اینکه نمی تونه غذا می پزه.... اون هم از نوع عالی مثل همیشه
آره مهربان جونم
زندگی گاهی اوقات بد جوری خالی از حرف میشه
اونقدر که دیگه حتی یک ثانیه سکوتش هم مثل یه قرن می گذره..
نمی دونم من لابه لای این حرفا بیشتر از همه چیز زوال یه زندگیه تکراری رو دیدم تا خود آزاری(مازوخیسم)!!!
+آمدیم بگویم آپیم با قطعه ی ادبی ای با نام "من کیستم?"...
مرسی چیز نویس جان
منو از تشخیص اون دوستمون نجات دادی
چشم حتما می خونمش
خب تو یه کاری کن صداش دربیاد
برو رو سرش اونقدر جیغ بنفش بکش که بزنه توگوشت
یا غذا رو شورشورکن که نگه دستت درد نکنه
و هزار تا کار دیگه
بی خیال بابا
عمیق تر از اونی که فکرشو بکنی درکت کردم میثای من..... خیلی شبیه منی............