از صبح بارون گرفته
انگاری می خواد دق و دلی اینهمه گرما رو یهویی از دلمون در بیاره
ولی کاش میشد یه فکری هم به حال درجه حرارت دل آدمایی که در حال سوختنه می کرد
نمی دونم کی این بارون بند میاد
ولی خدا کنه اونقدر بیاد که خاکی و که در حال سوختنه خنک کنه
می ترسم
می ترسم از اینکه سیلاب بشه و منو با خودش ببره
سلام دوست عزیز
رفتن مهم نیست چگونه رفتن مهمه........
شاد باشی و سلامت
چه توهمی میزنیا آبجی جونم
اخه سیلاب زورش میرسه تورو اصلا حرکت بده
هاهاهاها
مشهد رو گند بزنن یه قطره بارونم نیومد.
دلهای درحال سوختن ، مرهم میخوان . مرهم بشیم برای دل همدیگه .
و البته سفره افطارت
خوش به حالت که امروز بارون داشتین
میثا پیشیت خیلی نازه
کاش ما هم بارون داشتیم بعد من می رفتم زیرش می شستم ...
اینجا هم شبا میباره
انگاری میخاد گناه ادمها رو بشوره تا سحر
راستی میثا تو کجای شمالی؟؟
میثای عزیزم سلام
برای پدر نازنینت دعا میکنم
حتما به زودی خوب خوب میشن و سایه ی گرمشون رو زندگیتون میتابه
مواظب خودت باش دوست من
خدا کنه آروم بشی گلم
واسه بابا یه چیزایی از
بچه هاشنیدم......
واس سلامتیشون
دعاااااااامی کنم
سربلندواستوار
باشی میثااااا
بانووووووووو
یاحق...