شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

....

گاه می اندیشم


خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید؟

                                                      

 

آن زمان که خبر مرگ مرا


از کسی می شنوی، 


روی تو را


کاشکی می دیدم.


شانه بالازدنت را،


-بی قید -


و تکان دادن دستت که،


- مهم نیست زیاد -


و تکان دادن سر را که


-عجیب! عاقبت مرد؟


-افسوس! 


کاشکی می دیدم


.....


حمید مصدق


واژه ای از جنس خاک

                  


گاهی فکر می کنم که زمین خیلی تندتر از آنچه که علم ثابت کرده به دور خودش می چرخد آنقدر تند که شاید روزی هزار بار و نه شاید میلیونها بار دوباره به جای اول باز می گردیم بی آنکه بفهمیم چه چیز در حال اتفاق افتادن است ولی یک جای خاص از این بازی متوجه میشویم که سرگیجه ای تا عمق وجودمان پیش میرود و بعد به جای آنکه گردش را احساس کنیم می بینیم نیرویی فراتر از همه قدرتهای جادویی آدم را مثل یک میخ زنگ زده تا عمق زمین فرو میبرد تا جایی که هرچقدر به بالا نگاه می کنیم فقط خاک می بینیم و ارتفاعی که از آن به پایین پرتاب شدیم.
آدمها تا زمانی که فکر می کنند زندگی جریان عادی خودش را طی می کند فقط گردش زمین را می بینند .
فقط یک چیز می تواند چرخش را متوقف کند و به جاش آدم را تا عمق زمین مدفون کند و آن چیزی نیست جز واژه ساده و خبیثانه ای به نام خیانت.