شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

مهمان من


مهمان ناخوانده چند ساله من ، امسال هم از راه رسید

کمی دیر،اما سخت تر و بی خیال تر از همیشه.
چنان بی پروا در این خانه قدم بر میدارد که گاه فراموش می کنم این منم که صاحبخانه ام

گاه قدمهایم را میشمرد و هربار بعد از زمین خوردنم با صدای بلند می خندد
فکر می کنم در غذاهایم هم چیزی می ریزد چون همه آنها طعم گس گچ گرفته اند، بعد از هر بلعیدنی، صورتم درهم می رود و او می خندد
گاهی چنان تاروپودم را چنگ می زند که من بی تاب و خسته روی راحتی اتاق ولو می شوم
از دیدنش اشتهایم کور می شود و مثل تکه سنگی زمخت تب می کنم و به ماه بد می گویم،
او تمام اینها را می بیند و از اینکه موجب شده تا گاه ،شعارهای زندگیم را برای خودم بی معنا کند با صدای بلند قهقهه می زند
از او متنفر نیستم چون غریبه آشنایی ست که هر سال به یادم میاورد که که روزهای نبودنش ، حس راه رفتن ،دیدن و لمس کردن چه واژه های سبک و خواستنی هستند

نظرات 14 + ارسال نظر
MitrA چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:09 ب.ظ http://harper.blogsky.com

دلبری٬ با دلبری دل از کفم دزدید و رفت

هرچه کردم ناله از دل٬ سنگدل نشنید و رفت

گفتمش: ای دلربا دلبر٬ ز دل بردن چه سود؟

از ته دل٬ بر من دیوانه دل خندید و رفت

جعفری نژاد چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:27 ب.ظ

سلام

چیز زیادی از این میهمان ناخوانده نمی دانم ، بارها خواسته ام که درباره اش بخوانم یا ...

اما راستش آنقدرها هم برام مهم نیست این میهمان ، مهم اینه که شمای به قول خودتون میزبان هزار هزااااااااااااااااااااار بار از این غریبه ی آشنا قویتر هستید ، هزار هزاااااااااااااااار بار

آرزوی سلامتی براتون می کنم ، آرزوی شادی

تیراژه چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:11 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

همان که جناب جعفری نژاد گفت

میزبان تویی...اگر که خسته و کلافه
اما میزبان تویی..حتی اگر هزار سال هم این مهمان ناخوانده مهمانت باشد باز هم میزبان تویی و صاحبخانه تو..
ما هر کدام میزبان یک یا چند تا از این مهمان های بی ریخت و بی تربیت هستیم..هر کدامشان هم اسمی دارند..افسردگی..اریتمی قلبی..بی پولی..میگرن..و هر چیز دیگه ای از این دست..
مهم اینه که میزبان ماییم..

عزیز دلمی میثای خوبم..

آرشمیرزا چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:34 ب.ظ

من که میگم یه بار از همون قیمه های شور یا مرغ ترش ِ بی مزه ت براش درست کن ؛ دمش رو میذاره رو کولش و میره پی کارش !


به جون تو جواب میده !!!!!




.

مریم نگار چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:12 ب.ظ http://zanbil-m.persianblog.ir/

...میثا تو بهش بلندتر بخند...دستش بنداز...کوتاه نیا...
این جسم مال خودته...در اختیار روحته...هر چی خودت بخوای ..همون میشه...
منکه بهت ایمان دارم...عزیزدلم.....

سایلنت پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:59 ق.ظ http://no-aros.blogfa.com/

همون چیزایی که آقای جعفری نژاد گفتند..
چیز دیگری نیست جز آرزوی سلامتی برای شما

کورش تمدن پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:31 ب.ظ

سلام
اولا از اون 2 خط آخرتون خیلی خوشم اومد.احسنت به این اراده
بعدشم شما وقتی از اون گربه بی ریخت نمیترسی میخوای از این بترسی؟خداییش هرکی از اون گربه نترسه از هیچی نمیترسه

نورا پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:52 ب.ظ

سلام بر همه مخصوصا میثای عزیزم
میثا جان گاهی دلم خیلی از خدا میگیره که چرا جواب مامان نازنینتو و خیلی از دوست و اشنا هارو برا بهتر شدن تو نمیده مامانی که بار ها نگرانیها و دعاهاشو برا تو دیدم و هر بار گفتم که دیگه غصه هاش تموم شده و خدا صداشو شنیده و ما دیگه شاهد نگرانی هاش برا تو نیستیم ولی الان با خوندن این پست و اینکه گفتی امسال بار اولیه که این مهمون ناخونده رو میبینی حس خیلییییییییی خیلیییییییییی خوبی پیدا کردم و میگم که این بار دیگه اشتباه نمی کنم و دیگه این مهمون قصد وارد شدن بی اجازه رو به خونت نداره و احساس می کنم میثای نازنیم بالاخره داره موفق میشه و دعاهای مامان مهربونشم داره شنیده میشه من این پستو دیشب خوندم ولی نمی دونستم که چی باید بگم ولی امروز چیز هایی رو میگم که دیشب هم حسشون کردم ولی نمی دونستم چجوری باید روایتش کنم البته میثا تو هم قول بده که از این به بعد خیلیییی خیلییییی بیشتر مواظب خودت باشی قووول؟
راستی دیشب جای خالیت خییییییلی خییییلی احساس میشد

پونه جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:40 ق.ظ http://jojobijor.blogsky.com

عزیزی میثا جونم

آوا جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:41 ق.ظ

میثای عزیزم ...اینکه نبودنهایشان
روزمرگیها را به بهترین شکلی
زیبا می کند بســـیار بسیار
زیباست..برایتان دعامیکنم
یاحق...

محبوبه جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:10 ب.ظ http://sayeban.blogfa.com

آدم ها قوی می شوند در برابر این مهمان ها.. شاید این مهمان ها فقط سراغ آدم های قوی می روند...

سفیدبرفی شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:55 ق.ظ http://manoharfhayedelam.blogfa.com/

تو از پسش برمیای عزیزم .و اینو بدون یکی هست که خودش هواتو داره پس هروقت این مهمون ناخوانده خواست برات بخنده یه پوزحند تحویلش بده و بگو : ما بیدی نیستیم که با این بادها بلرزیم .... مطمئنم راهشو میکشه و میره...

برات آرزوی سلامتی و خوشبختی دارم

یاسر چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:26 ق.ظ

میثای عزیز!
غیر از سکوت هیچ ندارم!

یاسر چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:36 ق.ظ

چرا! من هم غیر سکوت، نظری دارم!
آقای جعفری نژاد و تیراژه عزیز درست می فرمایند! ما، همگی از این گونه مشکلات داریم! من خودم یکی از اون مهمونهای با کلاس شو دارم! میگرن! تقریبا 5 روز از 7 روزه هفته مهمونمه! همین الان هم عین یه بچه دو ساله داره تو سرم بالا و پایین میپره! ولی "مهم اینه که ما میزبانیم!"
حالا هرکی قویتره مهمون های مهمتری هم براش می آد! امیدوارم که این مهمونها یادشون نره که تو خونه ما، باید تابع ما باشند و حق ندارند تا پاشونو از گلمشون درازتر کنند.
برم که مهمونم منتظرمه! برم یه کمی مهارش کنم! خیلی داره شلوغی می کنه!
به امید بهروزی همه دوستان!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد