پرم از حرفهایی ممنوع
حجم وسیعی از نگفتنی هایی مرا در بر گرفته که از تک تک مخلوقات عالم آیینه ای جلوی چشمانم می سازد که تصویری از خودم را بارها و بارها به خودم نشان می دهد عکسی از من که بی رحمانه تا ابدیت تکثیر شده است
بارها انعکاس خودم را در میان خنده ها و گریه ها و دوست داشتن ها و دوست داشته شدن ها به تماشا نشسته ام که در آن از من تصویر زنی پیداست که در حالی که دستهایش از پشت به میله های تقدیر زنجیر شده متظاهرانه لبخند می زند
قشنگ نوشتی
خوشحال میشم به منم سر بزنی ونظراتم بگی
تصویر یجوری بود.اما من
نگفته هام به آدمای
دنیام خیلی کمه....
بسکه همیشه در
حال حساب کتاب
روزای باقــــی
مونده ام......
یاحق...
یچیز بگم؟
اینو دارم جدی میگم...
اگه این نوشترو فرسنگها ازین وبلاگ دورترم اگه بهم میدادن میگفتن بگو مال کیه میگفتم نوشته میثاست.
همش همش همش تکرار یه حسه پراز خالی که فقط فقط تو میتونی داشته باشی
همین
خیلی متن وزین و خفنی بود
برای گروه سنی الف ب وجیم مناسب نبود
ولی قشنگ بود
میثا...محشررر نوشتی...
...نگاه شاعرانه ات به تصویرهای قشنگ و چشم نوازی ختم میشه..
..درووووود........
یه جایی خوندم، سرمایه ماورائی هر کس به اندازه ی حرفهایی است که برای نگفتن دارد. شاید اونچه که ما رو میسازه و از شخصیتمون میگه، حرفهای ممنوعیه که نمیزنیم ، چیزهایی که باارزش ترینهای ما هستن و از نبودن کسی که بفهمش، ترجیح میدیم سکوت کنیم
قشنگ نوشتی..
حقیقتی که به زبان آوردنش شجاعت می خواهد، تو شجاع هستی دوست من
یادم رفت بگم که این پست من رو یاد آهنگ آکادمی گوگوش انداخت
یه حرفایی همیشه هست....
لااااااایک به متن بسیار زیبات میثا جان-
و اما امان از میله های تقدیر- امان- امان-
فکر می کنم در زندگی هر کس لحظه های نامیمون بی شماری هستند مملو از توهمات ممنوع، عاشقانه هایی مجرمانه... دلِ کوربختِ بیچاره تصویر خود را در آینه های شکسته و زنگار گرفته دیگران می جوید، در تکثر اعوجاجی ناسزاگون... خنده هایی مزورانه... گریه های ریا... دوست داشتن هایی دروغین... نظاره گر بهتی غریبی که تو را در می نوردد، حتی کورسویی نیست که ترا آن سو تر رهنمون سازد و بغض چنان گلوگیرت می شود که حجم وسیع ناگفته هایت را با ولعی چندش آور می بلعی... نامش را تقدیر نشاید گفت... اما هر چه هست ترا به زنجیر می کشد...
سلام شازده میثا جون...
..نیستی چرا عزیز...
...منتظر عطر شمیم گلهای این باغیم...
مغز خالی و پر آب...مشت می کوبمت به آجر ها
پیک خالی بگو به دکتر ها...زخم ما رشد می کند به درون
(سید مهدی موسوی-ممیز صفر)
زیبا بود و دردناک!
خیلی قشنگه... :)
میثای عزیز من سلام
خوبی؟
اول عذر می خوام از دیر سر زدنم. پیش از همه سال نو مبارک. امیدوارم که سال 91 رو خیلی خوب شروع کرده باشی و انشالله که به خوبی هم ادامه بدی.
دوم عذر می خوام بابت این که خیلی کم وقت می کنم به دوستای خوبی مثل تو سر بزنم. اما همیشه به یادت هستم و دوستت دارم. تو و سمیرا رو خیلی دوست دارم. امیدوارم همیشه شاد باشید و سلامت.