روزی 1000 بار دکمه مدیریت صفحه آبی بلاگستان و زدم و هربار دلم گرفت،
هربار تو صفحه نظرات عمومی ، خصوصی ، تلفنها، احوالپرسی و چرا و چراها و آرزوهای موفقیت و شادی هاتون و خوندم وشنیدم و بیشتر دلم گرفت،از خودم از چیزی که می خواستم بسازم و چیزی که توی این صفحه بهش تبدیل شده بودم،وقت می خواستم فرصتی برای دوباره دیدن، چک کردن اونچه رو که هدفم بود با چیزی که جلوی روم قرار داشت، یا باید می پذیرفتم یا تغییرش می دادم گاهی اوقات یه جمله ، یه حرف، یه اتفاق تبدیل به یه تلنگر میشه که بهت میگه ،"هی کجای کاری ؟" گاهی اوقات بدجوری از خودت شاکی میشی اون موقع باید همه درها رو ببندی، همه پنجره ها رو گل بگیری، هرچی روزنه هست و بپوشونی، نفستو توی سینه حبس کنی تا هیچ نسیمی هواییت نکنه همیشه برای یه تغییر بزرگ یه کمی سختگیری به خودت لازمه
گاهی اوقات هم برای داشتن یه خونه نو و جدید باید همه چیز و از پایه خراب کنی تا بشه دوباره بسازیش گاهی اوقات هم تعمیر و گرفتن نشتی آب سد با یه انگشت دیگه امکان پذیر نیست
هر ویرانی یه دلگیری داره و اون خراب کردن خونه کهنه و ساختن یه عمارته به این امید که تو باغچه اش نهالهای جوون بکاری و به این فکر کنی که جوونه زدن دوباره همه اونچه رو که از اول می خواستی باشی و نشد یا جهت رویشش به سمتی رفت که دلخواهت نبود و تماشا می کنی
گاهی اوقات از همه دنیای به این بزرگی فقط یه پنجره برات کافیه که ازش به اون باغچه نگاه کنی
همین بهت دلگرمی میده که برای خراب کردن، کلنگت و محکم تر بکوبی
گاهی اوقات باید خراب کرد و از اول ساخت... از اول اول.
سلام
گاهی خراب کردن و دوباره ساختن, حتا بهتر از قبلش جواب میده...بله
سلام دوست من
دقیقا همین طوره
سلام میثا خانم
نمیدونم چرا فکر میکردم از کامنت من که در خصوص حجابتون بود دلگیر شده بودید و تعطیل کرده بودید.
روزی نبود که اینجا سر نزنم و خودمو سرزنش نکنم
هی به خودم میگفتم الهی لال میشدی و این حرفو نمیزدی و نمی نوشتی .
امروز که دیدم آپ کردید اشکم سرازیر شد و خدا رو از ته دل شکر کردم .
طاقت رنجش هیچ کس رو ندارم
میدونم حرفم اهمیتی نداشت که بخاطرش کسی عملی انجام بده ها ولی نمیخواستم خیر سرم امر به معروفم باعث ناراحتی کسی بشه
بی نهایت خوشحالم که هستید
الهی پایدار و برقرار باشید همیشه
سلام علی عزیز
اصلا نگران نباشید چون من حتی لحطه ای از حرفتون ناراحت نشدم چون کاملا یه صحبت دوستانه و برادرانه بود
ممنون از دعاتون شما هم ایشالله همیشه شاد و موفق باشید
میثا جان همیشه هم نباید برای بهتر کردن یا حتی از نو ساختن خراب کرد ،،،
درسته قطره جان
منم گفتم "گاهی اوقات"
اتفاقاتی که در درون هر کسی میوفته با توجه به تجربیات،احساسات ،منطقی که هرکی برای خودش داره یه جور حلاجیش می کنه
همه ما تو شرایط مشابه ظرفیت یکسانی رو برای پذیرش نداریم
یکی میتونه همون شرایط و بپذیره یکی نمی تونه و تعمیر می کنه یکی هم می خواد خراب کنه و از اول بسازه
دقیقا همینو میخواستم بگم که قطره گفت...
مرسی فرشته جان
من نظرم و در پاسخ به نظر شما و قطره عزیزم تو کامنت قطره جان گفتم
فقط باید بگم خوشحالم که برگشتی دلم تنگ شده بود برات دختر خوب
غمهات مال دشمنات عزیز دلم
بنویس از هر چی که دوس داری بنویس
نرو
دوست دارم میثا جونم
مرسی پونه جان
منم دوستت دارم
پس با این اوصاف ما الان اومدیم توی یه خونه از نو ساخته شده ، با یک سری دید تازه
خوشحالم که هستی میثا جون
امیدوارم همین طور باشه دلی گلم
در هر صورت خوش اومدی عزیزم
سلام
الان ما نشستیم تو همون عمارت قدیمی و داریم کنار همون حوض آبی از تار میگیم و سه تار ؟
یا در و دیوار و دکواسیون عوض شده و البته روح جاری در این خانه ؟
یا به کل درب و داغان کردی و یه برج ساختی رفتی بالا و ما تو تراس طبقه ی فلان داریم با هم هات چاکلت میخوریم؟
اونقدر این واسم سواله که یادم رفت بگم که خوشحالم که دوباره میزبانی..و یه حرف تکراری همیشه تازه..صفای خونه به صاحبخونه است..
میدونم منظورت وبلاگ نبود و درونت بود...ولی به نظرت اتفاقات اینجا اونقدر مهمه که میتونه ویرانگر یا تلنگر باشه؟
میثای عزیزم خوشحالم که دوباره هستی..مهم نیست جواب سوالهامو بگی یا نه...فقط میخوام بدونی که جات خالی بود..خیلی..
سلام تیراژه عزیزم
مهم نیست که کجا نشستیم فقط امیدوارم صابخونه بهتری با دید قشنگتری برای دوستای خوبم تو این دنیای مجازی باشم
از تو هم ممنونم به خاطر مهربونی بی نظیرت و احوالپرسیهات
چندتا بیل و یدونه کلنگ خونمون هست برات میارم اصلا نگران مصالحم نباش آشنا دارم
به به ! به به !
این حیاط و اون حیاط
میریزن نقل و نبات...
خوش اومدید خانوم خانوما
مرسی مجتبی جان
و بی نهایت ممنون برای پستی که برام نوشتی
سلام
زندگی همینه
نمی توان ایستا و ساکن بود
درسته صبا جون
سلام میثای عزیز
می روی و گریه می آید مرا ... اندکی صبر که باران بگذرد ...
نمیدونستم از اینجا هم رفته بودید ... به هر حال خوش حالم که هستی ... موفق باشی عزیز
به به چقدر خوشحالم که اینجا می بینمتون باعث افتخاره برام
چه نفس حقی داشت موسیو مجتبی !
خوبید حاج خانوم ؟
ارادت داریم شدیدن مدیدا عیجبن غریبا !
آقای پژوم مثل شما و بقیه دوستان به من لطف دارن
مرسی از محبتتون محسن خان
ما بیشتر
مرسی که هنوزم هستی میثا خانوم...فقط همین.
مرسی گلی عزیزم
وای میثا....
خیلی خوشحال شدم
باورکن
اسم وبلاگت رو که توی گودری ها دیدم ذوق کردم...
یاد حرفای دیروزمون افتادم
خوب کردی...
تو خودت تازگییه یه پنجره ای
تو خودت سرسبزیه یه باغچه ای...
قربونت برم من که اسم مهربان واقعا برازنده ته
اگه تزگی هم هست به خاطر وجود دوستایی مثل شماست که دور و برمن
ممنون میثای عزیز ...
فدای سرت ... حالا که هستم و هستی و هستند و هستیم ...
این مهمه ... همین که هستیم ... همین که بودن جاریه ...
مرسی رضا عزیز
راستی یادم رفت بپرسم ... این عکس ... این پنجره ی رو به اون تصویر زیبا ... نباید عاریه باشه درسته ؟ منظورم اینه که انگار خودتون گرفتین ... میشه بگین کجاست ... خیلی قشنگه ... شماله ؟ درسته ؟
این عکسو از تو گوگل سرچ کردم
خوشحالم که خوشتون اومده
گاهی برای بیشتر پریدن باید چند گام عقب رفت !
دقیقا همین طوره
در جواب کامنت شما :
خیلی خوبه که حس موفقیت دارید به امید انکه حس خوشبختی در وجودتون سرشار بشه !
مرسی
هووووورررررراااااااا...
...پس شازده خانم تشریف آوردند بسلامتی...
..خوش اومدی میثاجان...
...حق با توئه کاملا...
...این بازنگری ها لازمه...
...امیدوارم با نتیجه خوب و مطلوب و دلخواهت اومده باشی...بردوام باشی...
سلام مامانگارجونم
امیدوارم همین طور شده باشه
مرسی از لطف و محبت بی کرانتون
سلاااااام!
خب میبینم که به سلامتی دوباره به روز شدی!
ایشالله از این به بعد همه چی بر وفق مرادت باشه و هیچ مشکلی تو این دنیای کوفتی برات پیش نیاد و دوستات همه ناب باشن...
سلام بهنام جان
مرسی از لطفت
سلام ...
به خونه ی خودت خوش اومدی ... خوشحالم که برگشتی میثاجون ....
این پنجره ی باز شده رو به تازگی ،چه حس خوبی داره !!!
مرسی عزیزم از محبتت
تو هم خوش اومدی به این خونه
: *
همیشه دلت شاد باشه .
خوشحالیم که هستی و قراره بازم از اون دوستانای خوشکل واسمون بنویسی .
قربونت برم عزیزم مرسی از محبتت
سلااااااااااااام میثا جان
خیلی خوش برگشتی
و در مورد پستت هم نمیدونم والا چی بگم؟!
سلام جزیزره جان
مرسی عزیزم
بی خیاااال هرچی که بود گذشت