شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

شازده کوچولو

تو مسئول همیشگی آن می شوی که اهلیش کرده ای.

بهونه


کاشکی همین الان باهم دعوامون می شد

شاید بهونه ای بود برای اینهمه بی صدایی


کاشکی من می تونستم فریاد بزنم، تو هم بلد بودی که محکم بزنی تو گوشم

شاید بهونه ای می شد برای اینکه به خودم حس بودنتو ثابت کنم


کاشکی وقتی قاشقتو می ذاشتی تو بشقاب و آخرین لقمه رو فرو میدی اخم می کردی و از پشت میز پا می شدی

شاید بهونه ای میشد برای شنیدن 4 تا کلمه غیر تکراری، "مرسی ،مثل همیشه عالی بود"


کاشکی تشکر بلد نبودی

کاشکی همه مهربونیای دنیا تو چشات نبود

کاشکی با یه لبخند به اشتباهاتم منو نمک گیر گذشتات نمی کردی


کاشکی به جای همه اون کاشکیا همین الان ، فقط یه لحظه، فقط یه ثانیه

برق می رفت

شاید بهونه ای میشد و

سرتو از تو لب تاپت بالا می آوردی و

به من نگاه می کردی.


نظرات 20 + ارسال نظر
علی پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:52 ق.ظ http://alirabiei.blogsky.com

سلاااااااااااااااااااااااام

سلام علی جان
خوش اومدید

مرضیه پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:05 ق.ظ http://www.bglife.blogsky.com

ای بابا میثا....

جون دلم چی شد؟!!!
قربونت برم من

مجتبی پژوم پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ق.ظ http://mojtabapejman.blogfa.com/

دروود بر میثا بانوی گل...

آقا مجتبی عزیز
خوب وسلامتید انشالله؟

حامد پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:45 ق.ظ http://www.hamedh.com

البته ببخشید این حرفا نشانه مازوخیسمه

مرسی از تشخیصتون

مازیار پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ق.ظ http://iso1364.blogfa.com

معلومه دلت پره هاااااا ابجی
بهش فکر نکن تو ایران زیاد برق میره .میدونم الان میخای کلمو بکنی هاهاها

برای دخترم پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:23 ق.ظ http://barayedokhtaram.blogfa.com

روزمرگی .... امان از دست این روزمرگی که هممون گاهی دچارش میشیم ...

روزمرگی مثل تاری می مونه که هر روز بیشتر دور خودمون می تنیم و میتنیم و میتنیییییییم
مرسی دوست من

عاطفه پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:29 ب.ظ http://hayatedustan.blogfa.com/

عزیز دلم
واقعن بهونه گیر شدی ها! ته دلت چی میخواد.. اونو بگو..

آره عاطفه جونم
تو هم همینو حس کردی؟ آخه خودمم همین عقیده رو دارم

کورش تمدن پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:12 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
کاش غذاش بد مزه میشد تا میتونستم سرش داد بزنم
کاش الان بلند میشد و لب تاپ رو ازم میگرفت و کنارم میشست
کااااااااااااااااااش(اینجوری هم میشه دید)

کوروش خان
باور نمی کنید چقدر کامنتتون برام زیبا بود
یه نگاه دیگه،..
خیلی جالب بود مرسیییی

آوا پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:00 ب.ظ

میثا بااااااااااانو
.............
الان هیچی
نمییتونم
بگم...

یاحق...

اشکالی نداره اگه چیزی هم نگی همین که اینجا هستی در کنارم خودش یه عالمه دلگرمیه

وانیا پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:57 ب.ظ

کاش حرفه همو از نگاهمون میفهمیدیم
کاش برق میرفت تا با نور شمع ...

کاش..

مرضیه پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:39 ب.ظ http://www.bglife.blogsky.com

میثا ما رو کشتن اینا با سکوت و کامپیوتر و جمله های تکراریشون...
بسوزه پدر درد مشترک...

آرههههههه؟ تو هم؟
مرضیه به خدا متاهلا منظورمو خوب درک می کنن می دونن راجع به چه حسی دارم حرف می زنم

دل آرام پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:04 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com/

در اینجا شاعر میفرماید :
"تمام این حرفا بهانست
بهانه های عاشقانه است
اگه من از تو گله دارم
عاشقتم همش بهانست ... "

ولی جدای شوخی ، میثا جونم دنبال چی میگردی ؟ یه تغییر ؟ اگه مهربون نبود ، اگه تشکر بلد نبود ، اگه هزارتا عیب دیگه داشت هم وضع تغییری نمیکرد که هیچ ، وحشتناک میشد .
این تغییر باید از یه جنس دیگه باشه ...

می دونم دل آرام جان
اسم این پست هم بهونه است دیگه
آدم دلش می خواد گاهی اوقات بی دلیل هم که شده ببیننش بهش ابراز محبت بشه

بهنام جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:35 ق.ظ http://www.delnevesht2011.blogfa.com

سلاااااام آبجی میثای عزیزمممممم
گویا خوشی زده زیر دلت آره ه ه ه ه ه ه ه ؟؟؟؟؟

هر وقت رفتی لیلا رو گرفتی حس منو درک می کنی

آرزو بانو جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:54 ق.ظ http://anahita718.persianblog.ir/

هیچ حسی به نظرم از دیده نشدن بدتر نیست.

آره آرزو جان خوب حسمو درک کردی.مرسی

کیانا جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ب.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

ااااااااااااا حالا ببینااااااااااااااااا باز من بعده امری خاستم بیام اینجا کامنت بذارم ، این کورش خان سرقت ادبی انجام داد .
اصن نمخام (با لحجه بخون) اون حرفارو من میخاستم بگم
خو اصن خودت چرا یکاری نمیکنی؟؟؟؟
یکم بخودت تکون بده عزیزدلم ، حتمن اون باید شروو کنه ؟؟؟!!! یبارم توو مگه چی میشه ؟؟؟!!!

کیانا می کشششششششمت
چرا هیچ کی به آقایون نمیگه تو ابراز محبتتون اول باشید؟

ناهید خانومی جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ب.ظ

نمیدونم چی بگم . کاش اینجوری نبود .

روزمرگیها اجتناب ناپذیرن ناهید جونم

مهربان جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:47 ب.ظ http://mehrabanam.blogsky.com/

زندگی ها خالی از حرف شده
انگار همه گفتنی ها تور همون لب تابه...
با اینکه نمی تونه غذا می پزه.... اون هم از نوع عالی مثل همیشه

آره مهربان جونم
زندگی گاهی اوقات بد جوری خالی از حرف میشه
اونقدر که دیگه حتی یک ثانیه سکوتش هم مثل یه قرن می گذره..

چیزنویس جمعه 1 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:19 ب.ظ http://chiznevis.blogfa.com

نمی دونم من لابه لای این حرفا بیشتر از همه چیز زوال یه زندگیه تکراری رو دیدم تا خود آزاری(مازوخیسم)!!!
+آمدیم بگویم آپیم با قطعه ی ادبی ای با نام "من کیستم?"...

مرسی چیز نویس جان
منو از تشخیص اون دوستمون نجات دادی
چشم حتما می خونمش

سمانه شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:16 ب.ظ

خب تو یه کاری کن صداش دربیاد
برو رو سرش اونقدر جیغ بنفش بکش که بزنه توگوشت
یا غذا رو شورشورکن که نگه دستت درد نکنه
و هزار تا کار دیگه

بی خیال بابا

دختر نارنج و ترنج یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:11 ب.ظ http://toranjbanoo.com

عمیق تر از اونی که فکرشو بکنی درکت کردم میثای من..... خیلی شبیه منی............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد